خونه تکونی
از هفته پیش کلا به کار خونه تکونی مشغول بودم و نتونستم بیام وبلاگ دختر گلم رو اپ کنم هفته پیش دوشنبه رفتیم خونه یکی از دو ستای من که تازه عروسی کرده هلیا هم با بچه های بقیه دوستام(انیتا و دریا و هلیا و اهورا)حسابی بازی کردن ولی اخر سر یه دعوای کوچولویی کردن که بعد از برگشتن به خونه بابایی میپرسه هلیا مهمونی چطور بود خوش گذشت؟ هلیا:بابا بدترین روز عمرم بود وای خدا جون از تعجب چشام زده بود بیرون چرا هلیا جون مگه با دوستات بازی نکردی ؟ بازی کردم ولی بدترین روز عمرم بود این روزا که من سرگرم خونه تکونی بودم هلیا هم به ...
نویسنده :
مامان هلیا
10:38