عروسک چشم ابی من هلیا

انتخاب همسر

دیروز جمعه مراسم عقد دختر برادرم بود دختری که اسمش رو من انتخاب کرده بودم وقتی عاقد پرسید خانم فرشته ی ....... ایا وکیلم؟ به یاد روز انتخاب اسم فرشته افتادم ١٠ سال بیشتر نداشتم و همه خانواده در تب و تاب انتخاب یه اسم خوشگل بودن و پیشنهاد من پذیرفته شد خیلی احساس غرور کرده بودم راستش فرشته اسم یکی از دوستای صمیمیم بود که الان هیچ خبری ازش ندارم . تو مراسم عقد خیلی ها احساساتی میشن من هم یکی از اونام نمیدونم همیشه چشام پر اشک میشه شاید حضور فرشته های پاک خدا در اون لحظه فضا رو رقیق و احساسی و بی الایش از همه تعلقات دنیوی میکنه و احساسات من توی اشک چشام شناور میشه. هلیا جون وقتی عاقد میخواست صیغه عقد رو جاری کنه گفت یکی از لحظاتی...
29 بهمن 1390
1