عروسک چشم ابی من هلیا

خونه مادر و مامان جون

1390/10/12 23:04
نویسنده : مامان هلیا
159 بازدید
اشتراک گذاری

امروزعروسک من زودتر از معمول یعنی ساعت٥/٩ بیدار شد www.smilehaa.orgصبحونه مورد علاقه اش رو که شامل نون لواش و حلوا شکری و شیر کاکائو هستش رو خورد و یه کم بازی کامپیوتری کرد بعد لباس پوشیدیم و رفتیم خونه مادر(مامان من).مادر برای سال جدید برای خونه اش پرده جدید سفارش داده و ما هم کمکش کردیم تا پرده قبلی رو باز کنه و یه دستی هم به سر و صورت شیشه ها کشیدیم.پرده ها که کنار رفت گهگاهی گربه ای توی حیات دیده میشد و هلیای من یا از ترسش میرفت تو اشپزخونه قایم میشد و یا صداهای وحشتناک در میاورد که گربه بترسه و فرار کنه.

تو کارتون ارتور بینکی داشت ساندویج میخورد هلیا گفت مامان ما هم از این ساندویجای مربعی بخوریم   شکلکهای جالب آرویــــــــنمن هم که کمی خسته بودم از خدا خواسته موقع برگشتن به خونه وسایل ساندویج خریدم هلیای من زیاد خوش خوراک نیست برای همین اگه خوراکیی بخواد به امید اینکه خواهد خورد فوری براش تهیه میکنم .شب بابایی اومد و بعد از شام قرار شد یه سر بریم خونه مامان جون (مامان بابایی)چون مادر بزرگ اومده خونشون مهمون رفتیم ببینیمش.

از امروز هلیا  خودش تصمیم گرفته که لباس هاش رو خودش بپوشه از جوراب و شلوار گرفته تا پالتو و کلاه و دستکش و شالگردن و گوش گیر همه رو خودش پوشید.

پرسش و پاسخ هلیا  و بابایی

بابا تو خودت رو خیلی خیلی خیلی دوست داری؟

بابا:نه من تورو خیلی خیلی دوست دارم.

هلیا: نه میگم خودت رو هم دوست داری ؟

بابا: بله من همتون رو خیلی دوست دارم خودم رو هم دوست دارم.

هلیا:پس اگه خواستی خودت رو بغل کنی اینطوری کن و بعد دستاش رو محکم دور خودش حلقه میکنه و خودش رو فشار میده.

و بابایی:قهقهه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

mahsa
13 دی 90 10:17
نينيتون با نيني ما دوست ميشه؟


البته که دوست میشه فقط هیچ ادرسی نذاشتین که بیام سراغتون
فاطمه
16 دی 90 21:01
سلام عزیزم ای جونم
چه پرسش و پاسخ جالبی
راستی عکس از دخترتم بزار
خوشحال میشیم
لینک شدی خاله جونی


مرسی عزیز دلم من هم در اولین فرصت شما رو لینک میکنم در مورد عکس هم رو چشم
زهرا
22 دی 90 10:23
ااااااااااااااای جانم. عجب وروجک هایی ما داریم هااااااااااااااا...


ممنون که بهمون سرزدین