بدون عنوان
جمعه ابجی اینا هم برای شام اومدن خونمون و رفتنی مادر هم با اونا رفت خونه خودش هر قدر اصرار کردم یه شب دیگه بمون فردا خودم میبرمت قبول نکرد هلیا هم خیلی ناراحت بود و میگفت میدونم چکار کنم در خونه رو قفل میکنم مادر نتونه بره خونشون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی