عروسک چشم ابی من هلیا

خاطرات سفر به ترکیه

1391/8/9 10:37
نویسنده : مامان هلیا
2,049 بازدید
اشتراک گذاری

هلیای نازم تو پوست خودش نمیگنجید ساعت ٨ شب یکشنبه ٣١ اردیبهشت زمان پرواز ما بود روز قبلش روز سختی برای هلیا جون یود چون باز از دندونپزشک وقت داشتیم تا کار دندون عصب کشی شده رو تکمیل کنه ولی به عشق امروز انصافا خوب تحمل کرد خلاصه با یه کم تاخیر پرواز صورت گرفت و ما هم سو با افتاب به سمت غرب پرواز میکردیم چرا این رو نوشتم چون نزدیکیای غروب افتاب هواپیما بلند شد و ما خورشید رو تعقیب کردیم و غروبش رو تو ترکیه دیدیم یعنی وقتی هواپیما بعد از دو ساعت به زمین نشست باز ساعت ٨ به وقت ترکیه بود و بازم وقت غروب افتاب بود.

هلیا در ترکیههلیا در ترکیههلیا در ترکیه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)