سورپرایز برای مامان
داشتم توی اشپزخونه شام می پختم که عروسک نازم اومده و میگه مامان ببین من میخوام تو رو سوپریز بکنم تاتاتاتان.......
برگشتم و نگاهش کردم دیدم دفتر نقاشی تو دستشه و میگه :
مامان این گلها رو من برای تو کشیدم.
وای انگار همه دنیا رو به من دادن و انگار این گلها با ارزش ترین و گرانبها ترین هدیه دنیاس بغلش کردم و محکم فشارش دادم و گفتم مرسی عزیز دلم
هلیا: مامان ولم کن برم دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی