عروسک چشم ابی من هلیا

اغاز

سلام به همه دوستای گلم امروز خیلی خوشحالم چون این وبلاگ رو برای اولین بار کشف کردم من شخصا به خاطره نویسی خیلی علاقه دارم و خاطرات روزانه هلیا رو در یک سال و نیم اول زندگیش تو دفتر خاطراتش نوشتم ولی وجود یه همچین وبلاگی که مختص خاطرات بچه ها و والدینشون باشه واقعا خوشحالم کرده. هلیا جون من حالا ٤ سال و ٥ ماه و ١٤ روزه اس خیلی باهوشه و مثل همه بابا مامانا من و همسرم عاشقشیم.
10 دی 1390